دلنوشتهای مادر برای پسرش رادین در روز کودک
دلنوشتهای مادر برای تنها پسرش رادین کودک دردانه ام ، امید زندگیم ، هستی زیبای من ، چند صباحی است که کلبه درویشیم را نور باران کردی و تلو لو حضورت ارامش بخش ساعتها و لحظه های تنهایی من است ، چه خوب امدی و به موقع . بمان با من و همسفر سفرهای تنهایی من باش .باش و همیشه باش دستان مهربانت وقتی شب هنگام بر دستان من است تا خوابت ببرد آرزوی دیرین من است . بد قلقی هایت هرزگاهی به من می فهماند که دیگر کودکم بزرگ می شود و باید صبوری و متانت را رهروی کلامم کنم تا بیاموزد چگونه با ملایمات زندگی درنوردد . برخود می بالم که مادر چنین شیر مردی هستم سالم ، نیرومند ، خوش زبان ، با ادب ، شیطون...